دو تا آدم... :دی

۲۴ مطلب توسط «Amirhossein sh» ثبت شده است

سلام علیکم

بعد مدت ها دلم خواست بنویسم واست

ولی برنامه ی خاصی واسه نوشتن ندارم چیزی تو ذهنم نیست میریم کم کم ببینیم چیا میاد

میخوام بنویسم واست چون شما بودی که باهات عشقو تجربه کردم!چون شما بهترین دوست و یا شاید حتی تنها دوستمی که میشه بهت اعتماد و تکیه کرد!

چون شما بودی که خیلی از بهترین روزای زندگیمو ساختی

حتی اون موقع هایی که یه تایم کمی تو روز رو فقط چت میکردیم یا اس میدادیم هم خوب بود!

چتای اول صبح

بودنت کلا قشنگ میکرد همه چیو!حتی خیلی کوتاه!

خیلی بیشتر از الان اذیتت میکردم اون موقع:-"بچه بودم و شیطون دیگه

البته الانم شیطونم ولی کنترل شده تر

خیلیی زود گذشت همه ی اون روزا! 2137 روز گذشته از اولین روز آشناییمون!یه چیزی بیشتر از 5 سال و 10 ماه!ولی انقدر خوب بوده این تایم انگار همین دیروز بود 17 شهریور 90 !

یه جورایی با هم بزرگ شدیم!

روزای خوب خیلی داشتیم حالا چند روز هم اگه اون وسط بد بود مهم اینه که تونستیم تا یه جاهایی بگذریم ازشون و درستشون کنیم!

الان مهم اینه بتونیم تصمیم بگیریم و برنامه ریزی کنیم که اگه این دوستی و این ارتباط ادامه داشت(که امیدوارم همینطور باشه) چیکار باید بکنیم و چجوری باید باشه اون روزا و ما چجوری باید باشیم!

مهم ترین مسئله به نظرم دوست داشتن و علاقه ست که اگه باشه سختیا رو میشه راحت تر گذروند و محکم تر جلو رفت!

حالا بیخیال اصلا! اگه مشکلی هم هست تو این موردا حل میشه ایشاالله!

برگردیم سر موضوع خودمون

اگه شما با خنده های خوب و قشنگت نبودی کی میتونست اینقدر باعث شادی و خوشحالی من بشه؟
اگه نبودی من به امید دیدن و یا چت کردن و صحبت کردن با کی صبحا از خواب پامیشدم؟
غیر شما کی لیاقت این همه عشقو داره؟

غیر شما کی میتونه یه جمله بگه که بعد گذشت یه سال و نیم هنوزم برم بخونم و بهش دلخوش باشم و ازش انرژی بگیرم؟
اصلا شما نباشی من هر دو دقیقه دلم واسه کی تنگ شه؟

عکس کیو بذارم والپیپر گوشی که جلو چشمم باشه؟

کی میتونه مثل شما از این فاصله ی دور انقدری انرژی مثبت بده که حالم خوب باشه؟
امید به زندگیو غیر شما کی یا چی میتونن ایجاد کنن؟

من مگه خاطره ی خوبی دارم شما توش نباشی؟

شما نباشی که تیره و تاره گذشته و آینده م!

کاش میشد نزدیک بودیم!همسایه مثلا!هر روز میتونستم ببینمت بلکه کمتر میشد این دلتنگی و استرسه

واااای فکرشو بکن! حتی خیالشم فوق العاده ست

آخه من که عاشقتم

(الان دقیقا یه ساعته دارم فکر و تایپ میکنم:|)

خلااااااااااصه

من که خیییییییییییییییییییییلییییییییییییییییی دوستت دارم بهترینماچبغل

و اینکه امیدوارم اون جمله خوبه رو بازم بشنوم خیلی زود! یا حداقل بدونم که هست!

البته گفتم قبلا هیچ گله و یا انتظاری بابتش نیست و شاید الان نباشه اصلا که بخوای بگی!

آرزو بود اومد دیگه خودش

یه هر حال هر جور و با هر شرایطی که هست: "خدا رو شکر که هستی"ماچبغل


*امیرحسین*

"1396-04-24"

"2137"

"05-10-07"

  • Amirhossein sh

سلام علیکم

سال نو مبااااااااااااااارک
ایشاالله یه سال پر از اتفاق های خوووووووووووووووب و شااااااااااااااااااد و با موفقیت ها و اتفاقای هیجان انگیز باشه برای همه و مخصوصا ما و خیلی مخصوصا برای خانوم عشقماچبغل


عید امسال واسه من که خیلی تعطیلات و عید نیست در مقابل سال های قبلfrown
درس و اینا نمیذاره عید بمونه کهfrownفقط یه هفته شمال بودمfrown

ولی خب هر چی باشه سال تحویل یه جذابیت های خاصی داره!
مثلا همون آرزوی سال نو که خودش کلیییییییی هیجان و حس خوب داره

آرزوی من موقع سال تحویل حتی مربوط به کنکور و این چیزا که امسال خیلی واسم مهمه هم نبود!
یعنی اون موقع اصلا یادش نبودم کلا

آرزوی سال تحویلم کلاااااااااا خلاصه میشد تو خانوم عشق...

شاد بودنش...

خوب بودنش...

موفق بودنش...

و البته یه چیزایی که مربوط به حسش نسبت به خودم میشه:سوووووووووووت

درسته که تحویل سال امسال تو روابط دو نفره مون مثل پارسال فوق العاده نبود(:-سوت) ولی همین که هست خودش یه دنیاست

ادامه ی تعطیلات عید هم که پرررررر از دلتنگی بود و هست...
ولی کاریش نمیشه کرد به هر حال


**یه سری چیزا مربوط به عید بود که میخواستم بنویسم ولی چون کل مسیر پست رفت سمت روابط دو نفره مون و خانوم عشق میذارمش پست بعدی


من خیییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییی دوستت دارم عشقمقلبماچبغل

*امیرحسین*
"1396-01-08"
"2028"
"05-06-21"
  • Amirhossein sh
سلام علیکم
1970 اُمین روزمونه!
یه ماه داریم تا 2000 روزه شدن!
امیدوارم که این دوستی بره سمت جاودانگی...
چند وقت پیش بود که داشتم همینجوری واسه خودم فکر میکردم یهویی رسیدم به همین کلمه ی "خانوم عشق"...
چرا خانوم عشق؟
چی شد که یهو رسیدم به این موضوع؟
خب واقعا خانوم عشقه دیگه:دی
از همون اولش هم معلوم بود که اصلا اومده تو زندگیم واسه عشق بودن...
لحظه به لحظه ی بودنش با خوبی و شادی بوده واسم!
تو بدترین شرایط هم از بهترین شرایط قبل بودنش بهتره به هر حال!
غیر از اون کی میتونست اول صبح انگیزه باشه واسه بیدار شدن و صحبت کردن؟
غیر اون کی میتونه بعد از حدود 5 سال و 5 ماه دیدنش همچنان جذاب و هیجانی و دوست داشتنی و پر از استرس های خوب باشه؟
غیر اون کی میتونه ناراحتیا رو کم کنه حتی وقتی خودش از دستم ناراحت و عصبانیه؟
غیر اون کی راهنمای خوب بودنم میتونه باشه؟
غیر اون دلم واسه کی تنگ بشه هر دقیقه و ثانیه؟
غیر اون کیو دوست داشته باشم هر لحظه آخه؟
خانوم عشقه چون مهربون ترینه...
خانوم عشقه چون خوش اخلاق ترینه...
خانوم عشقه چون باهوش ترینه...
خاونم عشقه چون دوست داشتنی ترینه...
خانوم عشقه چون قابل اعتماد ترینه...
خانوم عشقه چون متفاوت ترینه...
خانوم عشقه چون خوشگل ترینه...
و ...
و در کل خانوم عشقه چون بهترینه...


من عاشقتم همیشه خانوم عشققلبماچبغل
*امیرحسین*
"1395-11-10"
"1970"
"05-04-23"
  • Amirhossein sh

داشتنِ تــــــــو
یعنے بروند به جهنـــم تمامِ نداشتن‌ها ... قلبماچبغل





*امیرحسین*
"1395-11-09"
"1969"
"05-04-22"
  • Amirhossein sh

داستان از اونجایی شروع شد که بسیار بسیار لاو طوری بودم و داشتم قربون صدقه میرفتم کهههههه...


*زحمت اسکرین شات ها با خانوم عشق

یعنی ما انقدر خوبیمااااااااا

"به من بخند- گروه بمرانی"


به من بخند عزیزم تا بشی شاد

به من بخند عزیزم تا غم هات بره به باد

به من بخند عزیزم تا دیروز بره از یاد

به من بخند تا بشم یه تصویر تو چشمات

به من بخند عزیزم کنارم بمان

بذار بهم بخندی به سر تا پام

اگه نمیشه باشم یه همدم برات

بهم بخند تا بشم یه شوخی سر رات

از من رد شی رقصان

مثل رودی روان

تا شکل با حس شم رو گونه هات، خنده هات


بمون یکم کنارم که افتادم از پا

بخند یکم به حالم تا که بیاد سر جا

ببین که روزگارم شده رنگ چشمات

بیا به حال زارم بخند تا بشم شاد

به دلقکت بخند عزیزم کنارم بمان

بذار بهم بخندی به سر تا پام

اگه نمیشه باشم یه همدم برات

بهم بخند تا بشم یه شوخی سر رات

از من رد شی رقصان

مثل رودی روان

تا شکل با حس شم رو گونه هات، خنده هات


به من بخند عزیزم تا بشی شاد

به بخند عزیزم تا غم هات بره به باد

به من بخند عزیزم تا دیروز بره از یاد

به من بخند عزیزم...


***من بابت تاخیر معذرت میخوام

*امیرحسین* (با همکاری خانوم فهیمه در اسکرین شات ها)

تاریخ پست: "19-10-1395"

"1949"

تاریخ خاطره: "16-10-1395"

"1946"

"05-04-02"

  • Amirhossein sh
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Amirhossein sh

سلام
خوبید؟
من خووووووووووووووووووووووووبم
بعد دو ماه سخخخخخخخخخخخخخت بالاخره دیدمش...
با اون استرسی که داشتم از شب قبلش انگار اولین باره که میبینمش:-"
اصلا درست نخوابیدم:-"

صبح پاشدم چیزایی رو که باید واسه برنامه ریزی درسی ای که قرار بود بکنیم بنویسم رو نوشتم...
شب قبلش رفته بودم آرایشگاه یه کم قابل تحمل شده بود قیافه م

ریش هم زدم که قابل تحمل تر بشم
یه کممممم دیر راه افتادم
البته تو تایم سوار اتوبوس شدنم تاثیری نداشت اگه آن تایم هم راه میوفتادم همون اتوبوسو باید سوار میشدم!
یه کم ترافیک بود و هی داشت استرسه بیشتر و بیشتر میشد!
خرابی مترو هم که دیگه رسما به دمای جوش رسونده بودتم!:|
طبق برنامه پیش نرقتیم کلا!
جایی که قرار بود ببینیم همدیگه رو عوض شد!
زودتر رسیده بودم
از مترو اومدم بیرون فشارم پایین بود!
ناهارم نخوردم بودم
هوا هم خیییییییلیییییییی سرد بود
رفتم یه شکلات گرفتم خوردم
نمیتونستم مستقیم روبرو بشم همون اول باهاش از فاصله ی نزدیک:-"
یه کم سعی کردم دور تر بشم:-"
از دور دیدمش فهمیدم کارم درست بوده که دور شدم:-"
یه بغضی چیزی بود...
کنترل شد تا برسم بهش خدا رو شکر
چه حس خووووووووووووووبی بود بعدش ولی
بغل
از اونجا بود که دیگه انگار نه انگار دو ماهی بوده که سخت گذشته...
دنیا شد همون دنیای قشنگی که 5 سال داشتم...
همون قدر همه ی لحظات دوست داشتنی شد!
احساس میکردم هر روز اندازه ی یه ماه از عمرم کم میشد این دو ماهه ولی تو یه روز انگار همش برگشت...
تایم بندی فصل ها واسه خوندن درسا واسه کنکور...
استرس زمان همچنان...
برنامه ریزی ها و زمان بندی هایی که انگار قرار نبود هیچکدومشون اوکی باشن دیروز:|
پیاده روی از انقلاب تا ولیعصر دنبال یه کافی شاپی چیزی
و معضل سیگار تو کافی شاپا:|
هی داشت تایممون میرفت و نمیشد تصمیم گرفت!
آخر تصمیم گرفتیم که بریم نوتلا بار ولیعصر...

 

البته تصمیم گرفتممممم
کمک هم نمیکنن کههههه:|
نوتلا بار خوب بود به نظرم
امیدوارم از نظر اوشون هم خوب بوده باشه:-"
و شکلااااااااااااااتمبغل
من کلیییییییییییییییی متشکرم بازم بابتش

 

 

و همچنان مشکل خیره شدن بهش:-"
خواستیم برگردیم دیدیم بی آر تی خیییییییلییییییی شلوغه گفتیم بریم مترو
رفتیم زیر گذر دیدیم اونجا هم خیلی شلوغه
من رو حساب تجربه ی یه مواقعی تاکسی گرفتن از اونجا واسه دانشگاه که معمولا هم راحت ماشین گیر میاد گفتم بریم با ماشین بریم:-"
هوا خیلی سرد بود و ماشین هم گیر نمیومد:|:|:|
کلی خجالت طوری:-"
بالاخره هر جور بود ماشین گرفتیم و یه کم دیر شده بود...
کلی استرس داشتم...
بالاخره هر جور بود رسیدیم!
و استرس شدیییییییییییید آخرش!

 

 

استرسی که کلی حس خوب پشتش بود البته...
اینکه بازم میتونستم بهش بگم دوستش دارم یکی از بهترین حسای دنیا بود...
و بازم میگم!این بار درست و کامل:-"
که خیلی دوستت دارم
قلبماچبغل
و مرسی که هستی و بودنت امیده واسه ادامه ی زندگی...
البته یه حسای خاصی هم دیشب داشت

مثل دیوونگی و پرواز و در پوست خود نگنجیدن

در کل یه چیزی بود مثل تولد دوباره...

 

 

 


*امیرحسین*
"1395-09-04"
"1904"
"05-02-18"
  • Amirhossein sh
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Amirhossein sh


سلام

خوبید؟

صد و بیستمین پست وبلاگمون افتاد به من

نمیدونم چرا جدیدا این عدد واسم تکرار میشه و حس خوبی بهش دارم!

حالا به هر حال

عنوان پست که کاملا مشخصه و میدونیم درباره ی چی قراره صحبت بشه!

اول از همه چی بگم این روزای من قشنگ و دوست داشتنیه!

خانومم کنکورشو داده و نمیدونم من چرا احساس میکنم یه کوله باری از رو دوشم برداشته شده

من حودم تا الان دو تا کنکور دادم ولی این حس راحتی رو بعدش نداشتم شاید چون فشار خاصی روم نبوده

بریم سر بحث های اصلی پستمون...


1-درس:

از حال و روز درسیم راضیم!

یه ترم فوق العاده سنگین رو با شرایط خوب گذروندم و راضیم از نتایج با اینکه حتی میتونست بهتر باشه!

خوب و بد هر جور بود ترم دوی کارشناسی ناپیوسته ی ما هم تموم شد و 29 واحد تا کارشناسی فاصله دارم

که از اون هم 6 واحد تابستون دارم که راضی هم هستم ازشون!

تجربه ی کلاس داشتن با یه استادی که از رتبه های برتر کنکور ارشد حسابداری 92 ا و یه استاد خیلی خوب و پر انرژیه واقعا خیلی خوبه!

این استادمون از اون استاداست که نوع تدریس و برخوردش باعث میشه آدم بیشتر و بهتر یاد بگیره مباحثو!

در کل راضی ام از دانشجوی دانشکده شمسی پور بودن...


2-کنکور:

این موردو به خاطر اهمیتش تو حال این روزام جدا از درس گذاشتم

اینکه من یه سال در میون دارم کنکور میدم باعث شده دیگه کلا راحت باشم باهاش

دیگه همه شاکی شدن از تعداد کنکور های زیاد که متاسفانه یا خوشبختانه غیر از کنکور ارشد 96 اگه اتفاق خاصی نیوفته حداقل یک بار دیگه این فشار و سنگینی کنکورو خواهم داشت!

در حال حاضر 284 روز تا کنکور وقت هست که به نظرم مناسبه واسه منی که ریاضی و آمار رو ضعف دارم بتونم جبرانش کنم!

دنبال رتبه برتر و این داستانا نیستم تو کنکور!

نمیخوام بگم خیلی بلدم یا چیزایی مثل این!

ولی یه انگیزه های جدی ای دارم!

میخوام خودمو ثابت کنم به خیلیا و به خیلیا هم نشون بدم بچه های فنی و حرفه ای ضعیف نیستن فقط رفتن دنبال علاقه شون!

شروع کردم خوندنو حالا دیگه بقیه ش دست خداست من تلاشمو میکنم!

دعا فراموش نشه که به شدت محتاجیم...


3-فوتبال و مصدومیت:

سه هفته ی پیش یه برخورد خیلی بدی داشتم متاسفانه تو فوتبال که باعث این دوری تقریبا یه ماهه ام شده!

قطعا واسه کسی که حداقل هفته ای دو روز بازی میکرد اینکه سه هفته بازی نکنه خیلی سخته...

علاوه بر اینکه یه فرآیند وزن گیری هم داشتم و چند کیلویی وزن گرفتم اخیرا بدنم کاملا از فرم خارج شده!

البته سعی کردم با پیاده روی های مسافت بالا جبرانش کنم که خب قطعا نمیشه و خیلی سخته...

و بازم البته یه چیزی که این مصدومیته داشت باعث شد داور باشم این مدت چند بار و واقعا فهمیدم داوری چقدر سخت و مسئولیت سنگینیه!

واسه همه ی داورا آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم با این کار طاقت فرساشون:دی


4-FBASH:

این بخش که مهم ترین بخش حاله دیگه بالاخره!

اتفاقات و کلا همه چیزایی که مربوط به دوتاییمونه

بعد کنکور این بخش خیلی بهتر از قبل بوده و باعث خوب بودن این روزام شده!

با اینکه میدونم تغییر خاصی نسبت به قبل کنکور نیست به اون صورت ولی در هر صورت خوبه الانقلب

بودنشو تو ثانیه ثانیه زندگیم حس میکنم!

و این بهم امید میده واسه ادامه ی زندگی...

واسه محکم قدم برداشتن برای آینده...

نمیدونم این حد از وابستگی درسته یا نه و نمیدونم حس متقابلش هست یا نه ولی من واقعا دوستش دارم!قلبقلبماچبغل

انقدری دوستش دارم که الان چند دقیقه ست دارم فکر میکنم بگم تا چی یا تا کجا دوستش دارم ولی نمیرسم به حدی که بخوام دوست داشتنو محدود کنم بهش!!

ولی این روزا یه چیزی دیگه هم تو این مورد هست که منو اذیتم میکنه یه کم!

اونم دلتنگیه!

دلتنگی از اون حس هاست که هیچ کاریش نمیشه کرد............

یه حس خیلی بدیه که نزدیک یه ماه و نیم نبینیش...


و همچنان میخوام بگم خییییییلییییییی دوستت دارم فهیمه ی منقلبماچبغل


*امیرحسین*

"1395-05-04"

"1782"

"04-10-18"

  • Amirhossein sh

سلام علیکم

پست خاصیه مثل اینکه!

شماره مطلب 117 ستقلب

امروزم که 1664 ا!قلب(جمع 17)قلب

یه پست خاصو میطلبید دیگه

عنوان پست هم خیلی مسخره ست! سوال داره مگه اصلا؟

حالا به هر حال

خیلی یهویی فهمیدم دوستش دارم راستش

شاید از همون روز اول!

نحوه ی برخوردش اصلا دوست داشتنی بود!با اینکه هی به من داشت میخندید

اون اوایل شاید تنها کسی که میتونست منو بخندونه و باعث بشه شاد باشم ایشون بود!تنها کسی که خیلی دوستش داشتم و میتونستم بهش اعتماد کنم حتی با اینکه ندیده بودمش و صداشو هم نشنیده بودم!قلب

اون موقع ها خیلی از روزامون با این استیکر میگذشت

فقط هم یه استیکر نبود واقعا خنده پشتش بود!

واقعا سخت بود بخوام بهش بگم دوستش دارم اون موقع!طبیعی هم بود بالاخره!

ولی واقعا یه حس خییییییییییلیییییییی خاصی بهش داشتم!شاید اون موقع ها نمیدونستم عشق چیه!

ولی بالاخره گفتم دوستش دارم بعد مدتی

اون موقع ها همین که باهاش شاد بودم و راحت دلیل واضحی بود که دوستش داشته باشم حتی بدون اینکه ذهنیتی درباره ی چهره و اینا داشته باشم حتی!

ولی کم کم دلیلای دوست داشتم بیشتر و بیشتر شد!

بعد اینکه صداشو شنیدم!بعد اینکه دیدمش و ... هی بیشتر و بیشتر میشد دوست داشتنه!

آخه بهونه ای واسه دوست نداشتنش نبود واقعا!

انقدر خوبه، انقدر دوست داشتنیه، انقدر مهربونه، انقدر خوشگله و ... که نمیشه دوستش نداشت!

البته یکی دیگه از دلیلایی که دوستش دارم اینکه که با اکثر اطرافیانم متفاوته!از خیلی نظر ها!و این واسه من یه چالش متفاوت بود که دوست داشتم تجربه ش کنم!این متفاوت بودنه خیلی چیزا رو بهم یاد داد!

یکی از مهم ترین چیزایی که یاد گرفتم این بود که میشه یه نفر رو دوست داشت بدون اینکه صداشو بشنوی!ببینیش!لمسش کنی یا هر چیز دیگه!

فهمیدم دوست داشتن خیلی راحت تر از اون چیزیه که فکر میکردم و تو یه سری موارد هم خیلی سخت و جدی!

دوستش دارم چون کنارش آرامش دارم!

دوستش دارم چون همه ی اخلاقای بدمو، همه ی بداخلاقی هامو، همه ی زودرنج بودنامو و ... رو تحمل میکنه و چیزی بهم نمیگه!

اصلا مگه میشه یه همچین فرشته ای رو دوست نداشت؟؟

واقعا دلیلی نمیبینم که دوستش نداشته باشم!ثانیه ثانیه ی بودنش حتی از فاصله ی دور دوست داشتنمو بیشتر میکنه!

جزء جزء اتفاقایی که هر روز میوفته دلیل دوست داشتنه واقعا!

خییییییییلیییییییی دوستت دارم فهیمه ی من...قلبماچبغل


*امیرحسین*

"1395-01-10"

"1664"

"04-06-24"

  • Amirhossein sh

سلام علیکم:دی

سال 95 بهونه شد اتفاقای خوبی بیوفته

از جمله پست گذاشتن خانم

من به شدت خوشحالم که با یه سری تغییرات شروع شد و مخصوصا یه فعالیت دیدیم از ایشون!امیدوارم ادامه داشته باشه

ساااااااااال نوتون مبارکایشاالله تو سال جدید همگی شاد باشید


ایشاالله عشق بنده هم سال خیییییییلیییییییی خوبی داشته باشه و شاد و موفق و سلامت باشهقلبماچبغل

ایشاالله تو سال جدید یه ثانیه هم شک نکنه که دوستش دارم و اگه وقت کرد یه ثانیه دوستم داشته باشهقلب

سال قبل در کل سال خوبی بود!بیشتر دیدیم همدیگه رو به نسب قبلقلب

از دانشکده انقلاب فارغ التحصیل شدم و مدرکم از دیپلم به کاردانی تغییر کرد

که امیدوارم این تغییر مدرک سه بار دیگه هم تو زندگیم اتفاق بیوفته

کنکور کاردانی به کارشناسی دادم و خدا رو شکر انتخاب اولم قبول شدم و برای 4 ترم کارشناسی دانشکده شمسی پور رو انتخاب کردم و موفق شدم قبول شم

اتفاقایی هم داشت که باید ازشون درس بگیریم که اونا بحثش جداست!

در کل سالی بود که پر از عشق بود واسه من!و کلی بیشتر عاشق اونی شدم که باید میشدم!قلبقلب

امسال که هفته ی اول شمال بودیم فقط ولی با اینکه کم بود خیلی خوب بود و کلی جمع های خانوادگی داشتیم و کلی بچه ها بودن که باهاشون بازی کنیمقلب

امیدوارم امسال هم بیشتر و بیشتر سال عاشقونه ای باشه و پر از اتفاقای هیجان انگیز عاشقانه!قلب

از همینجا دوست دارم بگم خییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییی دوستت دارمقلبماچبغل



*امیرحسین*

"1395-01-06"

"1660"

"04-06-20"

  • Amirhossein sh
سلام خوبید؟:دی

بعد مدت ها اومدم پست بذارم:دی

بهونه ش هم که مشخصه دیگه:))

ولنتاین و این داستانا هم بهونه ست!

بهونه واسه اینکه بیشتر بتونم بگم دوستت دارم!

اینکه بیشتر حسی که دارمو بروز بدم!

بهونه واسه اینکه دوباره بگم و تاکید کنم که زندگیمی!

که بگم با دنیا عوضت نمیکنم!

که یه دقیقه بودن کنارت و دیدنت واسم فوق العاده با ارزشه و شاید بتونم بگم قطعا شاد ترین و بهترین لحظه های زندگیمه!

دوست دارم که بگم دوستت دارم و این روز این فرصتو میده که بیشتر از یه بار بتونم بگم اینو...

واقعا هم خییییییییییلیییییییی دوستت دارم...

خیلی بیشتر از اون که بتونی فکرشو بکنی حتی!

دیگه چی باید بگم؟:)))

نمیدونم دیگه:)))

فقط اینکه خیلی عاشقتم بهترین عشق دنیا...قلبماچبغل



*امیرحسین*
"1394-11-25"
"1620"
"04-05-08"
  • Amirhossein sh

این پست صرفا به خاطر عذرخواهیه!

عذر خواهی به خاطر خوب نبودن این چند روز!

به خاطر انرژی منفی فرستادن و اذیت کردن!

دوست ندارم یه ثانیه هم ناراحت باشی ولی این مدت خودم باعثش بودم!!!!

شرمنده ام شدید و سعی میکنم جبرانش کنم!


**اینو پست جدا حساب نمیکنم همون 9 تا:دی
*امیرحسین*
"1394-08-01"
"1506"
  • Amirhossein sh

سلام

امروز 1505 مین روز دوستیمونه!

یعنی 4 سال و یک ماه و 13 روز دقیقا!

1505 روزی که هر روزش یه داستان جداست!

روزای خوبِ با هم بودن!

حالا چه از راه دور!چه روزایی که کنار هم بودیم!

1505 روز کم نیست!

و دوستی ای که این مدت پابرجاست حداقل واسه یه طرفش به شدت مهمه و هر کاری لازم باشه میکنه که این دوستی واسه روزای بیشتری بمونه!

البته نمیشه انتظار داشت همیشه همه چی خوب باشه!

شاید چند روز این وسط بودن که خوب نبودن!

ولی مهم اینه که این روزای بد نتونستن باعث باشن الان ما با هم نباشیم!

این دوستم انقدر خوبه که من دوستش دارم و نمیتونم دوستش نداشته باشم!

حالا اگه برعکسش درست نیست حتما مشکل از خودمه!

**دوستت دارم



*امیرحسین*
"1394-07-30"
"1505"
  • Amirhossein sh

یه سری چیزا هست تو دوستی که پر از انرژی مثبته!

دوست داشتم بنویسمشون...

1-اولیش قطعا اینه که بدونی هست!

حالا شاید چند ده کیلومتر اونور تر!

ولی یادش همیشه تو ذهنته و خودش همیشه تو قلبت...قلب


2-دومیش اینه که ببینیش!
هیچی نمیتونه به این اندازه خوب باشه!
اگه کنترل زمان دستم بود زمانو تو همین تایم نگه میداشتم بدون شک...قلب

3-بعد دیدنش شنیدن صداش خیلی میتونه خوب باشه!قلب
انقدری که مثل دیوونه ها بشینی هی یه وویس کوتاهو گوش کنی...

4-یه حس فوق العاده خوب اینه که بتونی هر روز بهش بگی دوستت دارم...
دوووووووووووووووووووست دارم...قلب

5-یه چیزو من خیلی دوست دارم!
اونم اینه که کادو بخرم واسش!قلب
که البته هیچ سلیقه ای توش ندارم ولی دوست دارم این حسو!

*در کل خیلی خوشحالم که یکی مثل فهیمه تو زندگیمه...قلب
فهیمه خیییییییییییییلیییییییییییییی دوستت دارم...قلبماچبغل
*امیرحسین*
"1394-07-24"
"1499"
  • Amirhossein sh