اول اینکه سال نو مبارک 
ایشالله یه سال عالی با کلی موفقیت و شادی و روزها و اتفاقات خوب داشته باشیم 
سوال:
نوروز خود را چگونه میگذرانید؟
من که هم آشپزی هم یکم هم کتاب میخونم
بقیه ش هم خوابم ، بیدار هم هستم تا چشم بهم میزنم موقع خوابه دوباره 
دیگه نمیتونم تحمل کنم که داره از تعداد روزای تعطیلات کم میشه 
مسافرت هم نرفتیم تازه ، شما چطور؟ 
( دیگه نمیدونم چی بنویسم 
چیزی موند باشه پست بعدی 
)
1396-01-07
"فهیمه"
اوه اوه بیشتر از سه ماه از آخرین پست میگذره
تعارف میکنیم واسه پست گذشتن همین میشه دیگه 
خب حالا ، تو این سه ماه که درس خوندم فقط و کنکور هم این جمعه که گذشتم دادم و با حس خوب از جلسه اومدم بیرون
که البته بعدش بماند ...
منتظر اعلام نتایجیم حالا ... 
از احوالات سر جلسه هم بخوام بگم اینکه همه چی خیلی خوب از جا و کلاس و صندلی مراقب گرفته تا استرس نداشتن و حس خوب داشتن و اینا ...
دیگه اینکه تابستون هم شروع شد واسه ما بالاخره با کلیییی کار که مسلما مثل پارسال خیلیاش میمونه همچنان 
کار
کتاب
سروسامون دادن به کتابای کنکور 
گردش با حسنا آبجی کوچولو 
تازه اونم با ماااااااشین 
و ...
1395-04-28
" فهیمه "
*علیک سلام
* پست زیاد نباشه شاید ولی به جای نظر خواستم اینجوری بنویسیم 
*این شکلکه خییییییییییییییییلی خوب بود
ینی در واقع همش بود وسطش دو کلمه هم حرف میزدیم
* یه حس خاص دو طرفه ...
1395-01-11
"فهیمه"
بعد کلیییییی وقت اومدم پشت بذارم ،دیگه این شبکه های اجتماعی جدید نمیذاره که ...
اول از همه سال نو رو تبریک میگم آرزوی بهترین ها رو دارم
واسه دوست خوبم هم آرزوی شادی و سلامتی و بهترین اتفاق ها رو توی سال جدید دارم؛
ایشالله تو سال جدید به آرزوهاش برسه 
واسه خودم هم آرزوی موفقیت میکنم
(سخخخته الان نوشتن خب )
چی بگم؟؟؟؟؟
سال قبل که گذشت هم کلی اتفاقای خوب داشت هم اتفاقای متوسط (شاید نه بد :)) )
ولی شاید بشه گفت یکم هیجانش کم بود، امسال هیجانی تر باشه بهتره
امسال هم که روز چهارمش رو میگذرونه و تا الان خیلی خوب بوده ، عید دیدنی ها هم خیلی خوب بود،
پسر عمه جان کوچولوی بامزه عااااااااالیه
.
.
.
بعد یچیزی که هست که تا حالا اینجوری نبوده اینه که من از الان به فکر تابستون و در انتظارش هستم ، طبیعیه آیا؟
( اصلا هم کم ننوشتم :-" )
1395-01-04
" فهیمه "
تابستون چیه اصن؟
تابستون که چه عرض کنم ، همش در حال انتظار بودم تا جواب ها بیاد و شاهکار خودمو ببینم
اونم چه شاهکاری ... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از نتایج بخوام بگم، تو بد ترین حالتش هم حساب میکردم اینجوری نمیشد ، خلاصه اینکه موندگار شدم تا ایشالله از سال دیگه در خدمت جامعه داروسازان باشم 
بعد اینکه از اتفاقای خوب تابستون امسال اون موقع های بود که میدیدم همو
ینی شاید بتونم بگم حتی تنها اتفاق خوب ...
مورد بعدی 2048 ئه
بازی مورد علاقه تقریبا
رکورد خودمو زدم بالاخره این بار
بعد از اینکه این رکورد رو زدم دیگه درگیر امتحان و کاراش شدم نرسیدم ادامه بدم ؛
ولی همینشم هم کلی ذوق کردم
دیگه ...
یکمی رفتیم پارک و شهربازی و خیابون گردی و اینا ، گشتیم .
کتاب اصن نخوندم .
و اینکه کلا تابستون به علافی و بیکاری گذشت .
دیگه چیزی یادم نیست از تابستون امسال !
1394-07-01
" فهیمه "
من دیگه حرفی ندارم اصن ...
اااااگه دیگه برنامه و هدف نوشتم
فقط هدف شماره 7 رو کامل انجام دادم تموم شد و فقط منتظر کارنامه م
و در مورد بقیه ش هیییییییییییییچ حرفی ندارم متاسفانه.
نقطه . تمام. 
1394-06-31
" فهیمه "
اینم از یه پست چرت صرفا جهت فعالیت و اعلام موجودیت :))))
بیست و نهم شهریور هزار و سیصد و نود و چهار
ساعت 32 دقیقه بامداد
اینجا تهران است...
" فهیمه "
:)))
پ ن . پاکش کنم آیا؟
در کل اینکه افتضاح بود
1- کتاب هایی که باید تا آخر تیر تموم میکردم که هیچی اصلا ، حتی یکیش هم تموم نکردم .
2- اینم که برای بعد ماه رمضان بود و هنوز وقت هست .
3- "تابستان"
4- "تابستان"
5- "تابستان"
6- "تابستان"
7- اینم هنوز انجام نشده ، یعنی رفتم ولی مدارک ناقص بود ، باید برم مدرسه مدارکم رو کامل کنم دوباره برم .
8- تفریح اونجور که میخواستم نشد ولی خوب بود بازم 
9- ورزش هم دست و پا شکسته تا الان انجام دادم
حرفی ندارم دیگه ...
1394-05-01
"فهیمه"
خب خب خب حالا میام هدف ها رو بنویسم ( اونایی که میشه البته )
1- یک سری کتاب هست که تا آخر ماه رمضون باید تموم شه ، یسری هم تا اخر تابستون :
تا آخر ماه رمضون :
)تا اخر تابستون :
بازم هست ولی اینا در اولویت هام هستن
2- یک سری کلاس ها هم هست که باید برم ثبت نام کنم ، که احتمالا تو ماه رمضون نشه و بیوفته برای ماه دیگه !
یادم نمیاد دیگه چه کلاس های بود، یادم اومد میام اضافه میکنم
3- پارسال تو نمایشگاه کتاب رفتم بخش کتب مذهبی با یه آخوند در مورد کتاب مشورت کردم و واقعا با برخورد خوب برام به ترتیب اولویت لیست کتاب نوشت ، ولی خورد به کنکور و هر چی فکر میکنم یادم نمیاد لیست کتاب ها رو کجا گذشتم ، هر چی هم میگردم پیداش نمیکنم ، حالا که نمایشگاه قرآنه میتونه فرصت خوبی باشه تا برم دوباره با یکی مشورت کنم یه لیست دیگه بنویسم، بعد هم برم دنبال کتاب ها، بگیرم و بخونمشون ! " تابستون "
4- برای حسنا که قرار بود بره اول ، میخواستم دفترش رو نقاشی کنم ، باید برم دفتر داداش دوستم رو بگیرم ازش بیام از رو طرح هاش برای حسنا بکشم " تابستون "
5- قرار بود بعد کنکور برم دنبال ادامه پروژه م ... "تابستون "
6- احتمالا باید دنبال کار های مدیریت و پداگوژی هم برم " تابستون "
7- حداکثر تا هفته دیگه برم آموزش و پرورش برای تطبیق واحد و زمان آزمون و کلا کار های دیپلم تجربیم ...
8- برنامه تفریح هم داشتم دیگه صد در صد ، آخر این هفته که قراره بریم شمال ، بعدش هم یه برنامه کارتینگی ، سوتمه ای چیزی باشه + سینما و پارک و ...
9- مهم تر از همه هم ورزشِ
فعلا تا همینجا باشه تا بعدا اگر دیدم چیزی هست که ننوشتم اضافه میکنم. 
امیدوارم که بتونم انجامشون بدم
1394-04-08
" فهیمه "
دو سه هفته ای از تمام شدن یه سال تحصیلی دیگه ، یا بهترش آخرین سال تحصیلی دانش آموزی ، میگذره و کنکور رو دادم و انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد فعلا ، و این اولین پستم بعد از مدت هاست ...
و همنچنان تا اعلام نتایج سرگردون میمونم ، نه دانش آموزم نه دانش جو ، نه هدف خاصی دارم که دنبال کنم ، نه ...
واسه تابستون یه عالمه کار داشتم و کلی برنامه که انجام بدم ولی حتی تعداد انگشت شمارش هم انجام نشد
کلی کلاس ، کلی کتاب ، کلی گردش و کلی کار دیگه ...
که شاید لازم شه مثل قبلا هدف هام رو تو وبلاگ بنویسم که انجام بدم 
البته شاید بخشی ش بخاطر ماه رمضون باشه که نمیشه خیلی بیرون رفت ، اون هفته اول بعد کنکور، بد برنامه رو اجرا نکردم !
1394-04-06
" فهیمه "
امسال کار خاصی نشد انجام بدم و اصلا دوست ندارم اینو ، ولی اینو داشته باش حالا تا بعدا
... تا هوا ناگهان تازه تر شد ...
دنیا از قدم های تو با خبر شد ...
( یه جورایی آهنگ هم پیشواز بود ... 
)
خلاصه اینکه تولد مبارک ، ایشالله به آروز هات برسی و ...
(حرف نمیاد که بنویسم ) :-"
اینم خیییییلی خوبه ... (کادو مثلا )
1394-2-31
دقیقا سه سال پیش همین موقع ها نمایشگاه کتاب بودیم!
فکر کنم دیگه کلی درباره ش صحبت کردم تا الان!
بیشتر از این تکراری میشه قشنگ نیست دیگه احساس میکنم
فقط باید بگم خییییییلییییییی خوشحالم که زندگیم اینجوری در جریانه...
بالاخره رسیدیم به اردیبهشت...تولد همه اردیبهشتیا مبارک...
هیچــوقت لبخنـــد از لبــای اردیبهــــ♥ـشتی ها جدا نمیشه؛
حتی وقتی نــــاراحته…
اون میدونه که لبخند چهــــره آرومــش، هـــدیه ای زیبـــا به اطرافیانشه که باهاش روحیــه میگیرن…
میگن ما مغروریم … ولی نمیدونن بخاطر کسی که دوسش داریم همه غرورمونو زیر پامون میذاریم …میگن ما خودخواهیم … ولی نمیدونن اگه کسی رو دوست داشته باشیم هیچکسی رو اندازه اون نمی خوایم …میگن ما زود دل می بُریم … ولی نمیدونن کسی رو که دوس داشته باشیم ” از دل نرود ” حتی اگر از دیده رود …نه … هنوز مونده که آدما ♥اردیبهشتی♥ ها رو بشناسن...
ااا دیروز تولد وبلاگمون بود
بین خودمون باشه ولی یادمون هم نبود راستش
خب آدم که کنکوری باشه همین میشه دیگه ؛
مگر بیاد یه چک کوچولو بکنه ، بعد یهوووووویی بفهمه سال روز تاسیس وبلاگه ...
ولی خب حالا ...
وبلاگمون تولدت مبارک ( لوس بازیه جدی نگیر ... 
)
( صرفا بهونه واسه پست جدید )
1394-1-26
