دو تا آدم... :دی

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

یکی بیاد بزنه پس کله م بگه :مژه

فهیمه مگه الان وقت دیدن اینا 1 ست که نشستی داری میبینی ، بعد میگی دلم گرفت ؟ ابرو

 

 

 

1- گزارش تصویری اردوی مرحله دو پنجمین دوره المپیاد نانو از سایت باشگاه نانو

 

1393-6-17

شک نکن که یه نیرویی بود ؛

و شک ندارم که همین نیرو یه هدفی داشته که الان نمیدونم چی بوده ، ولی شک ندارم که هست ...

یه خورده؟! خیلی عجیب بود خنده

من که اصلا فکر این روزا رو نمیکردم ولی بازم میگم شک ندارم که یه چیزی باید داشته باشه ... نیشخند

همیشه منتظر این میمونم که بفهمم چی بوده ... بغل

 

روز قبلش زنگ زده بودم گوشیت خاموش بود، اون روز زدم ! خنده

 

اینو که نگو اصلا قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه

شادیما ، اون موقع هم که خیلییییییییییی شاد بودیم ، الکی الکی قهقهه

 

اون موقع من 4:30 ، 5 بیدار میشدم دیگه ، الان روزای مدرسه به زور یه ربع به 6 ، 6 بیدار میشم ، روزایی که مدرسه نیست هم 7 به زور پا میشم خنده

چرا ؟ ابرو

 

17 اردیبهشت قهقهه

همون روزی که یه تاکیدی بود برای خاص بودن 17 قلب

اون روز من هی منتظرم بودم بحثمون بین بچه ها تموم شه ، پاشن برای کتاب و اینا که منم پاشم بیام ابله

 

اصلا همین امسال خنده

بحث های سر کتاب و مترو و ... خیال باطل

 

چیزای خوب هیچوقت به زبون نمیان مژه

 

+ چقدر بزرگ شدیما قهقهه

 

 

1393-6-17

وقتی به 3 سال پیش فکر میکنم فقط میتونم بگم خدایا شکرت!

هر چی فکر میکنم احساس میکنم انگار یه نیرویی این وسط بوده!

چی شد که دوست شدیم؟چی شد که دوست موندیم؟

یه خورده عجیب نبود؟نیشخند

به هر حال فقط میتونم بگم خدایا شکرت!

تا حالا همچین حسی نداشتم که بخوام یکیو بدون اینکه ببینم یا حتی صداشو بشنوم و عکسشو ببینم دوست داشته باشم!

البته شاید این حرفام تکراری باشه ولی به هر حال ببخشید دیگه!انقدر شیرین و خوبه که 1000 بار هم بگم احساس میکنم کمه!

داشتم پیام ها و یه چیزایی که از قبل 17 شهریور 90 مونده بود تو پروفایلمو میدیدم!

زیاد نبود ولی عجیب بود واسم!

چرا اونقدر پر رو بودم؟خنده

اصلا قبل اون هیچی همون روز 17م هم بازم پر رو بودم!

چی شد یهو تغییر کردم؟؟؟نیشخند

اولین بار که صدات رو شنیدم یه ماه و 4 روز بعدش بود تقریبا فکر کنم!نیشخند

بانک بودم از صبحش استرس داشتم!خنده

درست یادم نیست گفته بودی زنگ میزنی یا باز همون حسه بود!قهقهه

ولی به هر حال یارو داشت واسم حساب باز میکرد من پاشدم از بانک اومدم بیرون جواب تلفن بدم!قهقهه

ای وای این شکلک چقدر خوبه!

یه دنیا خاطره ست!قهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه

چت های ساعت 5 صبح!خنده

من غیر از اون موقع ها فقط واسه یکی دو تا از امتحان های نهایی 4-4:30 بیدار شدم تا حالا!قهقهه

شب ساعت 1 هم میخوابیدم باید تا قبل 5 بیدار میشدم آماده میشدم میشستم پای لپ تاپ واسه چت!خنده

اصلا همون چت واسه کل روز انرژی میداد!از 8 ساعت خواب مفید هم انرژیش بیشتر بود!خنده

یک سال و نیم گذشت از دوستیمون تازه دیدم همدیگه رو!

آخ آخ اون روز که هیچی نگم درباره ش بهتره!خنده

واسه تلفن استرس داشتم ببین اون روز چه وضعی داشتم!قهقهه

چقدر خوب بود!لبخند

خاطره خیلی خوبه!

اونم از شیرین ترین روزای زندگی!نیشخند

دیگه چی بگم؟خنده

پست طولانی شد دیگه!خنده

هیچوقت نتونستم حسی که دارمو اونجوری که هست بگم!

فکر کنم هیچوقت هم نتونم باز!

به قول راستین:نیشخند

همین که یاد تو با منه زیباست … به عشقت نبض من میزنه زیباست
نگاه کن توی آینه جادو میشی … بیین تصویر تو عین یه رویاست
یه لحظتو به یک دنیا نمیدم … اگر چه فرصتی کوتاه باشه
میخوام تا وقتی که زندم عزیزم … دلم با عشق تو همراه باشه

3 سالگیمون مبارک!قلب

یه سری چیزا هست که فکر کردن بهشون هم انرژی میده بهم!

چه برسه به اینکه اتفاق هم میوفتن!

واسه همون انرژی گرفتنش میخوام بنویسمشون!نیشخند

1-بعد یه روز سخت و خسته کننده یا یه روز بد یه اس از کسی که دوسش داری داشته باشی!

2-وقتی داری بهش فکر میکنی یا دنبال اس میگردی که واسش بفرستی یه اس از طرفش بیاد!

3-ماه شب 14!

4-شمال!

*دوستانی که نمیدونن اینجا هتل رامسر مازندرانه!نیشخند

5-هوای ابری و بارونی!

6-ساحل و دریا!

*این عکس هم که مشخصه دیگه تله کابین رامسره!نیشخند

7-هوای مه آلود!

8-اول صبح و طلوع آفتاب...

9-قدم زدن با ...قلبنیشخند

10-مشهد اونم شبش!

11-گلری!

12-جمع های خونوادگی!

دیگه بسه دیگه بازم بنویسم خیلی زیاد میشه!نیشخند

خیلی چیز های دیگه هست...

1-به مرحله ی شهر رسیدم!(ok)

2-اینم خیلی خوب بود!ریاضی 14 شدم اخلاق20!خنده(ok)

3-اتاقم هم که آماده شد کامل!خنده(ok)

4-اینم موفقیت آمیز بود!خنده(ok)

5-نه!این اونجوری که میخواستم نشد!(failed)

6-این تا قسمتی پیش بردیم!خنده(so-so)

در کل ماه خوبی بود!نیشخند

طبق شواهد و قرائن(خنده)و گفته های خانواده تو بیمارستان که به دنیا اومدم(مریض بودم مثل اینکهخنده)گفتن گروه خونیم Bمثبته!

زردی گرفتم رفتم تعویض خون گفتن Oمثبته!

تا الان هم همون O مثبت بود!خنده

هفته ی پیش گفتم آزمایش بدم!امروز جوابشو گرفتم دیدم زده Aمثبت!خنثی

نمیدونم چه خبره!!!چه وضعشه آخه؟

فکر کنم خونم هر چند وقت یه بار عوض میشه!خنده

1-کلاسای رانندگی مو تموم کنم!

2-واسه یه بار هم که شده یه انتخاب واحد درست و حسابی و خوب بکنم!نیشخند

3-ورزش کنم!

4-اضطراب و استرسو کلا تمومش کنم!نیشخند

5-دوستم قبول بشه شرکتها رو!خندهاین خیلی مهمه چون نشه من ضایع میشم چون من بهش درس دادم!

6-برم شمال!به یه سری دلایل دیگه اینم شده هدف!خنده

دیگه یادم نمیاد والا!خندهماه ساکت و آرومیه به دور از درس و دانشگاه!خنده