دو تا آدم... :دی

3 سال ... :))

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ

شک نکن که یه نیرویی بود ؛

و شک ندارم که همین نیرو یه هدفی داشته که الان نمیدونم چی بوده ، ولی شک ندارم که هست ...

یه خورده؟! خیلی عجیب بود خنده

من که اصلا فکر این روزا رو نمیکردم ولی بازم میگم شک ندارم که یه چیزی باید داشته باشه ... نیشخند

همیشه منتظر این میمونم که بفهمم چی بوده ... بغل

 

روز قبلش زنگ زده بودم گوشیت خاموش بود، اون روز زدم ! خنده

 

اینو که نگو اصلا قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه

شادیما ، اون موقع هم که خیلییییییییییی شاد بودیم ، الکی الکی قهقهه

 

اون موقع من 4:30 ، 5 بیدار میشدم دیگه ، الان روزای مدرسه به زور یه ربع به 6 ، 6 بیدار میشم ، روزایی که مدرسه نیست هم 7 به زور پا میشم خنده

چرا ؟ ابرو

 

17 اردیبهشت قهقهه

همون روزی که یه تاکیدی بود برای خاص بودن 17 قلب

اون روز من هی منتظرم بودم بحثمون بین بچه ها تموم شه ، پاشن برای کتاب و اینا که منم پاشم بیام ابله

 

اصلا همین امسال خنده

بحث های سر کتاب و مترو و ... خیال باطل

 

چیزای خوب هیچوقت به زبون نمیان مژه

 

+ چقدر بزرگ شدیما قهقهه

 

 

1393-6-17

  • fahimeh Ba

نظرات  (۳)

دانلود انواع نرم افزار های کامپیوتری کاربردی در سایت زیر www.pcprog.ir
نیرو که همیشه بوده! آها بهله! این که عالیه شاد بودن الکی الکیش هم خوبه!اصلا نکته مهمش همینه! چراشو نمیدونم والا! آره 17 های طلایی! امسال که انقدر خوب بود نتونستم چیزی ازش بنویسم! نسبت به 3 سال آره خیلی!ولی هنوز جا واسه بچگی هست!
پاسخ:
من که همیشه بچه م اصلا
خداوکیلی هیچی نفهمیدم.هرخط که نوشتی انگار پاره ای از یه چیز دیگه بوده.
پاسخ:
خب چون ادامه پست قبل بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی