دو تا آدم... :دی

اعصاب...چیزی که نیست...

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ق.ظ

**امیرحسین**

*اول از همه بگم با گوشی دارم مینویسم اگه اشتباه نوشتم جایی رو به خاطر اونه پیشاپیش معذرت!!!

**نمیدونم چرا فکر میکنن من هنوز بچه ام هیچی حالیم نیست!!!

حداقل انتظار دارم بعد این همه سال خانواده ام بدونن درس خوندن من چجوریه!!!

دیروز و پریروز نشستم عین چی ریاضی خوندم حالا دیشب ۴ ساعت رفتم بیرون داستان داریم حالا!!!

کم کم دارم پشیمون میشم چرا نشستم انقدر درس خوندم که تهران قبول شم!!!

الان شهرستان بودم با خیال راحت درسمو میخوندما!!!

سال دیگه یا نهایت دو سال دیگه کنکور کارشناسیه دیگه!!!همه ی انتخابامو میزنم شمال راحت هم قبول میشم اینقدر هم اعصابم به هم نمیریزه!!!

من نمیفهمم!من نمیتونم برنامه ریزی کنم!من حتما باید زور بالا سرم باشه!امیرحسین هستم ۵ ساله از تهران!!!

***فعلا هیچی دیگه برم بابام میخواد دیکته بگه بنویسم!!!

  • fahimeh Ba

نظرات  (۴)

سلام میشه بیای توی آخرین پست وبلاگم روی آخرین کلمه ی دوست که رنگی نوشتمش کلیک کنی ؟ لطفا بیا یک دیقه هم وقتتو نمیگیره فقط یادت باشه باید روی آخرین کلمه ی دوست کلیک کنی و صفحه ای باید باز شه به نام خاطرات لطفا بیای ها
پاسخ:
چشم!
حرفی ندارم دیگه !!!
پاسخ:
البته ممکنه به خاطر همون نبودن اعصاب باشه! بعدا باید ببینم واقعا پشیمونم یا نه!بازم:-سوت
نه ولی اینکه میگی " کم کم دارم پشیمون میشم چرا نشستم انقدر درس خوندم که تهران قبول شم!!! " یجورایی همین منظور رو میرسونه آخه
پاسخ:
نه فقط یه جورایی پشیمونم!:-سوت
برای بقیه مگه درس خوندی؟! برای خودت خوندی که تهران قبول شی !!!!
پاسخ:
من گفتم برای بقیه درس خوندم مگه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی