ها؟!
پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ
آغا خب من امروز میخواستم آبجیم رو ببرم پارک ، دقیقا چرا امروز باید اینجوری میشدم من؟؟
بیشتر از خودم دلم برای آبجیم سوخت که بهش گفته بودم میخوایم بریم پارک و کلی خوشحال شده بود ؛
اینکه صبح وقتی بیدار شد بهش گفتم دست و صورتت رو بشور و بیا خوب صبحانه بخور که میخوام ببرمت پارک و با چه ذوقی اومد صبحانه خورد ؛
اینکه دوچرخه ش رو آماده کرده بودم که بریم ...
اینکه داداشم میخواست بره بیرون و بهم گفت تو هم میای و منم گفتم آره وایسا که از اونور حسنا رو ببریم پارک
من که هیچی این بچه چه گناهی کرده بود دقیقا؟؟؟
چند روز فقط فرصت دارم که هر چقدر که میخوام با آبجیم بازی کنم و ببرمش بیرون و ... بعدش که وقت نمیکنم آخه !
1393-3-22
- ۹۳/۰۳/۲۲