تغییر...؟؟؟
**امیرحسین**
*احساس میکنم باید تغییر کنم!!!
شاید اگه تغییر نکنم زندگی واسه خودم سخت میشه!!!
دارم اذیت میشم واقعا!
من!امیرحسین!دیگه شیطونی نمیکنم؟؟؟دیگه حرف دلمو نمیتونم بزنم؟؟؟
فرضیه بزرگ شدنمو خودم رد میکنم همین الان!!!
آدم یهویی بزرگ نمیشه!میشه؟
اشکال از جایی دیگه ست!
امروز که دلم گرفته بود!بحثش فرق داشت!
یهویی به آخرش فکر کنی واقعا هم سخته!!!اونم واسه من!!!
واسه کسی که به قول بهترین دوستاش(!!!)یه اردی بهشتی احساساتیه!!!
شاید باید یه کاری کنم منطق جای احساس رو بگیره!!!
مشکل اینجاست که تا اون موقع که منطقی بودم هی زدن تو سرم که احساسی بشم و الان...
**کلا با این شرایطی که پیش اومده دارم کم کم به این نتیجه میرسم که مشکل از خودمه!!!
همون بهترین دوستام که روزمون بدون هم شب نمیشد الان حالمو هم نمیپرسن!
میشه گفت بهترین دوستم هم که تا چند ماه دیگه داره میره خارج و دیگه شاید نتونم ببینمش!!!
این یعنی تنهاییم خیلی بیشتر از اینی که هست میشه!!!
یعنی رسما تعداد دوستای اصلیم میشه 3-4 نفر!!!
یعنی مشکل از منه که دوستام دارن ازم دور و دور تر میشن؟؟؟
یعنی ارزش دوست بودن ندارم واسه بقیه!!!
***من!امیرحسین!سرنوشتمو میسازم!
واسه من نمیشه تعریف نشده ست!!!
خدا خودش گفته ما بخوایم سرنوشتمون هم تغییر میکنه!من میخوام!و سرنوشتمو میسازم!
زندگیمو خودم بازیش میکنم!
نمیذارم یه چیزی به اسم سرنوشت از بیرون کنترلش کنه!
فقط یه چیزی رو نمیتونم تغییر بدم اونم زمان مرگمه!
که اونم هر وقت باشه راضی ام کاری هم نمیتونم بکنم!
****این حرفا رو زدم فقط واسه اینکه بیشتر تو دلم نمونه!
*****فردا یه روز دیگه ست!
فردا دپرس نخواهم بود!
فردا یه روز شاد خواهد بود!
فردا من بازم شیطونیامو شروع میکنم!
فردا من همون امیرحسین معروف خواهم بود!
مستر هپی
آدم که نباید همیشه دپرس باشه!
بیخیال همه چی!
برنامه ریزی هامو واسه آینده میکنم!
فقط هم مردن میتونه جلومو بگیره!
فقط یه مشکل میمونه!
اونم دوست!!!
به جز یه نفر که دیگه غیر خودش همه هم میدونن کیه()بقیه مهم نیستن!
+++جان من یه نگاه به مطلب بندازید اول و آخرش به هم نمیخوره!!!
حال من موقع شروع مطلب:این بود
ولی الان دیگه نه!الان میخوام امیرحسین باشم!
سعی میکنیم فعلا فاز منفی رو بندازیم دور!!!
چرا شاد نباشم وقتی یه دوست خوب دارم؟دیگه بیخیال همه چی!
- ۹۳/۰۳/۱۹