زیبایی های دنیا...
ساعت 1 ، همه خواب ، وقتی میرم و روی تخت میخوابم و در حالی که خونه کاملا تاریکه ، خالی از هیچ صدایی ، کم کم روشنایی رو حس میکنم ، روشنایی که حس خیلی خوبی داره ، ماه رو میبینم از پنجره اتاق داره نگاهم میکنه و نورش مستقیم تو چشمامه ..
و همیشه عاشق این لحظه هایی بودم که ماه کامل میاد پشت پنجره اتاقم و زل میزنه بهم ، منم هم کم نمیارم و زل میزنم بهش
ماه کامل ...
و شب با حس اینکه داره نگاهم میکنه میخوابم
امروز عصر که بارون اومد ، هر چند کم ولی خیلی عالی بود ...
در حدی که دلم نیومد نرم وایسم زیر بارون
درس رو ول کردم پاشدم رفتم وایسادم زیر بارون ، آسمون رو نگاه کردم ، کوه ها رو نگاه کردم ...
نمیدونم چرا ولی حس خیلی خوبی نسبت به کوه ها دارم ، همیشه وقتی با سرویس بر میگردیم ، وقتی کوه ها رو میبینم یه حس خیلی خوبی بهم دست میده ، بخصوص تو زمستون که برف هم نشسته روشون و آسمون بالاشون ابریه ...
اصلا وصف ناپذیر ...
چقدر خوبه که یه موقعایی ذهنت رو از همه گند کاری ها و بدی های دنیا بیاری بیرون و به این همه زیبایی که داره ، فقط فکر کنی و نگاهشون کنی ...
1393-2-28
- ۹۳/۰۲/۲۸